نشست مجازی ضرورت بازنگری در مفهوم فقر
حسین راغفر هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه الزهرا در گفتگو زنده با دبیرخانه مهرباران سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی در خصوص تعریف فقر گفت: فقر به سطحی از زندگی مردم اطلاق میشود که از آستانهای از حداقلهای زندگی محروم باشند، که این حداقلها در اشکال و ابعاد مختلف تعریف میشود. فقر مطلق، یکی از اشکال فقر است که به وضعیتی اتلاق میشود که سلامت و زندگی افراد در آن به خطر میافتد.
از سال ۱۳۴۹ میلادی که ابتدا قانونی برای چگونگی جمعآوری فقرا تصویب شد، فرض بر این بود که ارتکاب جرم در جامعه از سوی فقرا است و مبتنی بر همین باور، قانونی تصویب شد که تا بعد از مدرنیته در انگلستان حاکم بود. این باور و پنداشت تا زمانی که حقوق فردی مطرح شد. پس از طرح مسئلهی حقوق فردی در جوامع، باور قبلی تغییر کرده و باور جدیدی شکل گرفت مبنی بر اینکه فقرا خود قربانی نظام اجتماعی بوده و مسئولیت وجود آسیبهای اجتماعی در جامعه بر عهدهی فقرا نیست. مسئله فقر از این برهه از زمان به بعد، به شکل جدیدی مطرح شد.
پس از جنگ جهانی دوم، مسئله حقوق شهروندی مطرح و بر این موضوع تاکید شد که اگر فردی حتی در خانواده فقیری به دنیا آمد، حقوقی دارد که باید توسط جامعه تامین شود. حقوق اجتماعی ذیل حقوق شهروندی، موید تامین حداقلها برای همه افراد جامعه است و تاکید بر فرصتهای برابرساز چون برخورداری از آموزش، خدمات سلامت و داشتن سرپناه دارد.
پیرو حقوق شهروندی و بهواسطهی ابزارهای سیاستی، ظرفیتهایی برای ادغام گروههای محروم در سایر گروههای اجتماعی جامعه تعریف می شود. که این اصول و سیاستها را در قانون اساسی داریم. در قوانین موارد متعددی برای این موضوع تعریف شده است، مانند آموزش و پرورش رایگان و اجباری برای همه مردم، حق مسکن، حق کار و حق تغذیه، که همگی جزو حقوق تعریف شده در متن قانون اساسی برای شهروندان است.
در خصوص تحقق حقوق یاد شده، این مسئولیت دولت و حکومت است که این حقوق را فراهم کند. قانون اساسی میثاق دو جانبه میان حاکمیت و مردم است که انتظار میرود هر دو گروه مسئولیتهای خود را اجرا کنند. از مردم وفاداری به نظام و ارزشهای جامعه، تلاش و سختکوشی انتظار میرود و از حاکمیت انتظار میرود، ظرفیت و امکان تحقق مشارکتهای اجتماعی را فراهم نماید.
مسئله فقر فقط کمبودها و محرومیت از داشتن امکانات نیست، بلکه ابعاد مختلفی دارد و فقط فقر درآمدی مطرح نمیشود، بر همین مبنا باید به فقر بهعنوان یک پدیده چندوجهی نگاه شود. ممکن است خانوادهای دارای درآمدی حداقلی باشد ولی صرفاً با نگاه کردن به اینکه سبد هزینه حداقلی را دارد، کفایت اینکه این خانواده را فقیر محسوب کنیم یا خیر، را نمیکند. برای مثال اگر فرض بگیریم، دو خانواده با ویژگی مشترک وجود داشته باشند ولی در یکی از خانوادهها فرد مبتلا به بیماری کلیوی باشد مطمئناً خانواده درگیر بیماری دچار فقر است، چون باید بخشی از درآمد را به درمان اختصاص دهد. بنابراین به صرف دیدن سطح درآمد ویا مخارج نباید ارزیابی میزان فقر خانوارها را انجام دهیم، باید جنبههای دیگر خانوار را مد نظر قرار دهیم.
فقر سواد آموزی یکی دیگر از جنبههای فقر است. خط فقر سواد آموزی از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است. اگر فردی دانش دوره ابتدایی را نداشته باشد، فقیر محسوب میشود. در جامعه ما، ۱۵ درصد افراد واجد شرایط سوادآموزی از خواندن و نوشتن محروم هستند.
در بررسی فقر، به ابعاد دیگر آن میرسیم. یکی از ابعاد جدی فقر، در حوزه مسکن است. باید حداقلهای سکونت برای خانوارها فراهم باشد. در ایران ۱۶/۵ متر مربع سطح برای هر نفر در نظر گرفته شده است، یعنی یک خانواده ۳ نفره باید حداقل فضای ۵۰ متری در اختیار داشته باشد.
همچنین فقر در حوزه سلامت حائز اهمیت است. خدمات ارائه شده در حوزهی سلامت باید بهنحوی باشد که افراد، دسترسی به امکانات و تجهیزات لازم بهداشتی و درمانی برای پیشگیری از ابتلا به بیماریهای قابل پیشگیری را داشته باشند. همچنین در خصوص تغدیه، اگر فرد بزرگسال ۲۳۰۰ کالری در روز مصرف نکند دچار فقر تغذیه است.
به بیان بهتر برای تعریف فقر به این مسئله باید توجه داشت که افراد باید چه قابلیتهایی داشته باشند تا بتوانند نیازهای اساسی در وجوه مختلف زندگی خود را تامین کنند. از این رو به فقر از منظر توانایی نیز نگاه میشود، اینکه افراد بتوانند سواد کافی داشته، دچار گرسنگی نباشند و بتوانند سرپناه مناسب داشته باشند. در اینجا فقر به معنای رفع این ناتوانیها یا دسترسی به حداقلها است.
بهترین تعبیری که برای خط فقر میتوان ذکر کرد: خط فقر، سطحی از زندگی است که افراد بتوانند عزت نفس خود را حفظ کنند.
آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد، فقیر را کسی میداند که او از حضور در اجتماع با ظاهری که دارد احساس شرم کند. همین مسئله در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته و مطالعات متعددی در این راستا صورت گرفته و پیرو آن یکی از وجوهی که به مسئله فقر افزوده شده است، مسئله شرم است. اینکه چگونه فقرا از فقیر بودن خود احساس شرم میکند، چون جامعه به آنها بهعنوان افراد کمارزش نگاه میکند.
مطالعهای در ۷ کشور جهان صورت گرفته و در آن احساس فقرا را از فقر پرسیده شده است. فقط با اطلاعات و مطالعات آکادمیک و دانشگاهی نمیتوانیم خط فقر را اندازهگیری کنیم، چرا که این کار گویای عمق فقر در جامعه نیست و عملاً باید مسئله فقر را بهطور واقعی بررسی کرد. باید بررسی شود و پاسخ این سوال را جویا شد که چگونه میشود عدهای از سر ناگریزی علیرغم قانون اساسی برای تامین حداقلهای نیازهای خانواده و خود مجبور به فروش اعضای بدن یا تن فروشی میشوند تا بتوانند تامین هزینه کنند؟
بسیار شرمآور است که در جامعه ما اینها وجود دارد و متاسفانه این اتفاق تنها در کشور ایران است. در هیچ جای دیگر دنیا فروش کلیه رسمیت پیدا نکرده است. این مسئله حتی در کشور آمریکا که از آن بهعنوان مهد آزادی یاد میشود، یک مسئله غیرقانونی است، ممکن است کسی بهصورت داوطلبانه هدیه کند ولی حق خرید و فروش ندارد. اگر در این کشور چنین اتفاقی هم پیش آید، غیرقانونی است. ولی در ایران، نه تنها نمایندگان مجلس بلکه قشر دانشگاهی هم این موضوع را تائید میکند و این نشان میدهد جامعه ما تا چه اندازه دچار فروپاشی اخلاقی شده و حتی تائید میکنند که فروش کلیه مثل خرید و فروش کالا میباشد.
باید این را پذیرفت که فقر محصول نظام اجتماعی است و این گناه خود افراد نیست که فقیر هستند. فردی که در خانواده فقیر متولد شده است، این انتخاب را نداشته است. حتی براساس الگوهای تصمیمگیری و لیبرالیسم، افرادی که خارج از اراده خود دچار فقر میشوند، جامعه نسبت به آنها مسئولیت دارد و باید برای حل مشکل آنها کمک کند. برای همین نظامهای حمایتهای اجتماعی در جامعه و در دولتهای مختلف شکل گرفت.
ما میبینیم در کشوری مثل ژاپن که به لحاظ منابع طبیعی بسیار فقیر است، نظام اجتماعی کشور با نوع نگاه و نوع فلسفه اقتصادی نسبت به نگاهش به مردم، سیاستهایی را تنظیم میکند. نگاه به فقر و مواجهه با آن و فقرا، به نوع فلسفه سیاسی و اقتصادی کشور باز میگردد. در مقابل کشورهایی مثل نیجریه که منابع قوی دارند کشور فقیری هستند، بنابراین مسئولیت اصلی فقر در این جوامع متوجه حکومتها و سیاستهای اجتماعی یا نظام سیاسی است که امکان مشارکت مردم در حل مسائل شخصی و حضور در فعالیتهای اقتصادی را محدود میکند.
ریشه اصلی فقر و نابهسامانیها را باید در سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دید. سیاستهایی که مسئول اصلی شکلگیری نابرابریهای ناموجه در جوامع هستند. از این رو مادامی که این سیاستهای اقتصادی- اجتماعی موجب فقر در جامعه میشوند و نابراریهای ناموجهی را بهوجود میآورند، این فقر همواره در جوامع وجود خواهد داشت.
فقر پیامدهای بسیار گسترده سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی دارد و موجب فرسایش اخلاق عمومی در جامعه نیز میشود. نظام سیاسی و ساختار قدرت است که عملاً سیاستهای اساسی را تهیه و تدوین میکند، یکی از دلایل عقب ماندگی ما یا رشد نایافتگی اقتصاد ایران بر میگردد به نظام تدبیر یا آنچه که به عنوان نظام تدبیر امور نام برده میشود.
افرادی که برای قیمت ارز تصمیمگیری میکنند، روی کیفیت تمام افراد جامعه تاثیر مستقیم میگذارند و موجب بهبود یا آسیب زندگی دیگران میشوند. قیمت ارز را افرادی که در بانک مرکزی یا مقاطع تصمیمگیری نشسته اند، تعیین میکنند. اینکه تسهیلات بانکی به چه افرادی و با چه نرخ بهرهای تعلق بگیرد. این تصمیمات، تصمیماتی نیستند که توسط افراد عادی اتخاذ شود بلکه توسط افرادی که در ساختار قدرت هستند اخذ میشود و نقش تعیین کنندهای در کیفیت زندگی مردم و توزیع فرصتهای نابرابر در جامعه دارند. نظام تصمیمگیریها و ساخت سیاسی است که نابرابری را تولید و به دنبال آن فقر گروههایی از جامعه شکل میگیرد.
فرض کنید از همین امروز بخواهیم فقر را در جامعه ریشهکن کنیم، یکی از وجوه آشکار فقر، فقر غذایی است. برای اینکه بخواهیم این اقدام را انجام دهیم، میتوانیم پول پخش کنیم در بین مردم، کاری که در چندسال اخیر رایج بوده و تحت عنوان یارانه نقدی به گروههایی از مردم پرداخت شده است. حا این سوال مطرح است که آیا این روش درستی برای رفع فقر است؟
امروز این نتیجه حاصل شده که برای رفع فقر در جامعه لازم است مردم شغل داشته و شاغل باشند. البته منظور از شغل مجاز از شغل شایسته است. شغل شایسته به مشاغلی اطلاق میشود که اولاً فردی که صاحب آن شغل است احساس غرور داشته باشد حتی اگر شغل پاکبان باشد و ثانیاً دستمزد شایسته داشته و افراد بتوانند با آن زندگی خود و خانواده را به نحو مناسب بگذرانند. حدود ۱۸۰ سال پیش در انگلستان خانوادهای را فقیر میدانستند که سرپرست خانوار با یک شیفت کار نتواند زندگی حداقل را برای همه اعضا خانواده فراهم کند. یکی از دلایل مهاجرت از ایران نظام دستمزد نامناسب و ناکافی بوده است. بنابراین نظام اصلاح دستمزدی یکی از این فرصتها است.
افراد برای آنکه بتوانند در جامعهی پیش روی ما، که به شدت دسترسی به فناوریهای مدرن را میپزیرد، مشارکت کنند، داشتن حداقلهایی از دانش فنی امری ناگزیر خواهد بود و کسانی که توانایی دسترسی به این دانش را ندارند از چرخه زندگی متعارف پرت خواهند شد بیرون و دچار فقر و بدختی خواهند شد. این مسئولیت اجتماعی دولتها است که با توجه به نیاز آینده بازار کار فرصت های اجتماعی مناسب مثل دسترسی به آموزش و پرورش و آموزشهای فنی را فراهم کند. در شرایط کنونی یکی از حقوقی که متوجه مردم و دولتها است، فراهم کردن امکان دسترسی قابل تامین و پرداخت برای همه افراد جامعه به اینترنت میباشد.
در خصوص اندازهگیری خط فقر باید عنوان کرد، خط فقر چند ویژگی نسبی دارد. یکی از آنها سطح زندگی در جامعه است، مثلاً فردی که در هند است که کیفیت سطح زندگی در آن پایین است و اگر مقداری از حداقلهای جامعه بالاتر باشد ممکن است فقیر تلقی نشود ولی اگر کسی از یک حداقلهایی کمتر داشته باشد فقیر تلقی میشود.
نیازهای اساسی مردم پرمناقشه بوده است، اینکه چه کالاهایی را باید در سبد مصرف خانوار بهعنوان کالای اساسی اسم ببریم. نقطه مشترک دنیا در این تعریف غذا است. ممکن است اگر کسی سرپناهی نداشته باشد بتواند در خیابان بماند اما اگر افراد غذا نداشته باشند حداکثر دو هفته زنده میمانند.
این سبد غذایی توسط متخصصان تعذیه تعیین میشود که در ایران از ۲۳۰۰ تا ۳۵۰۰ کالری دو خط فقر تغذیهای تعریف شده است. اما تنها تامین کالری مد نظر نیست چرا که ممکن است فردی تنها با نان این میزان را تامین کند بنابراین سبدی از کالاها مطرح میشود.
نظر شما :