دیدار رئیس سازمان دانشجویان با خانواده شهید دانشجو / جامعه جوان ما تشنه آشنایی با شهداست
به گزارش روابط عمومی سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی، مهدی عباسی در دیدار با خانواده این شهید بزرگوار گفت: جریان شهادت همچنان ادامه دارد، به ویژه شهدای حرم و جوانانی که الان خیلی از آنها دانشجو بودند و برای دفاع از کشور و جبهه مقاومت فداکاری کردند و انسان در مقابل عظمت این افراد میماند. عظمتی که در روح این بزرگان بوده و منجر شده تا به مقام شهادت برسند، حاصل یک پیشزمینه و تربیت خانوادگی است.
عباسی با اشاره به اینکه دانشجویان امروز تلاش دارند در عرصههای مختلف علم و فناوری، فرهنگی، خدمترسانی به مردم و… راه شهدا را ادامه دهند، بیان کرد: این تصور وجود دارد که جوانان از این فضاها فاصله گرفته و بیگانه شدهاند، اما واقعیت این است که اغلب جوانان ما هنوز دغدغهمند بوده و احساس میکنند که در قبال کشورشان وظیفه دارند.
وی ادامه داد: دانشجویان ما عموماً خود را مدیون شهدا دانسته و معتقد هستند این مسیر باید ادامه پیدا کند. شاید کوتاهیهایی از طرف امثال ما در معرفی شهدا به ویژه شهدای دانشجو شده است، اما کارهایی برای معرفی مسیر، رشادتها و ایثارگریها شده که لازم است در کشور اتفاقات جدیتری در این زمینه بیفتد.
عباسی افزود: ما در جهاد دانشگاهی اولین دبیرخانه شهدای دانشجو را در سازمان دانشجویان حدود ۱۵ سال پیش راهاندازی کردیم و بحث را جدی انجام دادیم. در بحث آمار و شناسایی شهدای دانشجو که در سراسر کشور انجام شد، به نظر من این موضوع را دستگاههای مرتبط باید بیشتر جدی بگیرند.
رئیس سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی کشور در ادامه تأکید کرد: جامعه جوان ما تشنه آشنایی با شهداست، تشنه آشنایی با فرهنگ ایثار و شهادت و انس گرفتن با آن روحیه است که باعث شده یک جوان زندگی، کار و خانواده خود را رها کرده و برای دفاع از دین و خاک جان خود را فدا کند.
عباسی با اشاره به اینکه اگر به فضای دانشجویی کشور نگاه کیم، این فرهنگ هنوز ساری و جاری است، بیان کرد: درست است مشکلات وجود دارد و جامعه جوان ما انتظاراتی دارد که برآورده نشده، اما اگر هنوز پای این مسئله بیفتد و لازم باشد، خیلی از همین جوانان دانشجو که ممکن است اعتراضاتی داشته و به ظاهر با این فضا فاصله داشته باشند، اگر نیاز باشد جانشان را برای کشورشان فدا میکنند.
وی تصریح کرد: لازم است این فرهنگ با کمک خانواده شهدا در بین جوانان و دانشجوها تقویت شود. رسالت ما رساندن پیام این شهدا به نسل جوان است که اگر به خوبی انجام شود، کمک میکند یک مقدار از بار شرمندگی شهدا و خانوادههای آنها بیرون بیاییم.
مهدی عباسی با اشاره به نقش بیبدیل والدین شهدا در تربیت فرزندان انقلابی و اینکه دیدار با خانوادههای شهدا سبب تقویت روحی انسان میشود، اظهار کرد: عظمت شهدا حاصل تربیت خانوادگی است و باید شیوههای تربیتی والدین شهدا را الگو قرار داد. با تلاش همهجانبه باید در راستای حل مشکلات خانوادههای شهدا تلاش کرد.
وصیتنامه شهدا مملو از درس و نکات اخلاقی است که باید سرلوحه زندگی همه ما قرار گیرد
در ادامه این دیدار، دکتر امین سلاحوزیان، رئیس جهاد دانشگاهی لرستان گفت: شهدا سرمایه اصلی نظام اسلامی و عامل اقتدار، امنیت و آسایش امروز کشور هستند.
وی در خصوص جایگاه والای شهید و شهدا، اظهار کرد: در آیات و روایات تاکید بسیار زیادی در جهت تکریم مقام و منزلت شهید و شهدا شده است. مطالعه زندگی نامه شهدا، نشان میدهد که آنان افراد خاصی بودند، شهدا در مسیر الهی حرکت کردند.
این مسئول افزود: پایان زندگی این عزیزان ختم به شهادت شد و لذا باید ادامهدهنده راه آنان باشیم و همان همان ویژگیهای شهدا را در خودمان ایجاد کنیم. وصیتنامه شهدا مملو از درس و نکات اخلاقی است که باید سرلوحه زندگی همه ما قرار گیرد.
سلاحورزیان در انتها گفت: در وصیتنامه خیلی از شهدای بزرگوار حفظ کیان اسلامی و آب و خاک مملکت بوده است که این موضوع باید در بطن جامعه فرهنگ سازی و نهادینه شود. امروز در جامعه بیش از هر زمانی نیازمند ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هستیم.
اسماعیل سپهوند در سیام مرداد سال ۱۳۴۹ در روستای شاهآباد از توابع بخش دهپیر شهرستان خرمآباد متولد شد. با مهاجرت خانوادهاش به معمولان از توابع شهرستان پلدختر، تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در این بخش گذراند. در مقطع راهنمایی با راهیابی به کانونهای مذهبی فعالیت چشمگیری از خود نشان میداد. او شبها را در پایگاه مقاومت بخش معمولان به نگهبانی میپرداخت و روزها درس میخواند. سال ۱۳۶۳ مخفیانه با یکیاز کاروانهای اعزام به جبهه همراه شد. وقتیکه کاروان به بهبهان رسید، اعضای کاروان متوجه حضور یک نوجوان کم سن و سال در داخل کاروان شدند و از رفتنش به جبهه ممانعت کردند اسماعیل با اندوه و ناراحتی به شهر و خانه خود باز گشت. اما این باعث نشد که اسماعیل دست از علاقه خود بردارد.
در سال ۱۳۶۴ با وجودیکه دو برادر دیگرش در جبهه حضور داشتند و به او گفته بودند که در خانه بماند و از پدر و مادرشان مواظبت کند، اما او طاقت نیاورد و به مناطق جنگی رفت و در عملیات والفجر۹ شرکت کرد. اسماعیل در سال ۶۵ با شرکت در آزمون دانشسراها توانست به دانشسرای تربیت معلم بخش معمولان راه پیدا کند. او در همان سال نیز داوطلب اعزام به جبهه شد. روزی عکسی را به پدرش نشان داد. پدر با دیدن عکس اسماعیل که در پس زمینهاش یک تابوت خونین که کبوتری بالای آن پرواز کرده بود، اشک در چشمش حلقه زد و پرسید: «پسرم چرا چنین زمینهای برای عکس انتخاب کردهای؟» اسماعیل در پاسخ گفت: «این عکس را برای زمانی گرفتهام که من نیستم و شهید میشوم و آن در اختیار شماست».
عملیات کربلای ۵ در ۱۹ دی ماه سال ۶۵ با رمز یا زهرا (س) با هدف انهدام ماشین جنگی عراق در منطقه عملیاتی شلمچه آغاز شد. اسماعیل در این عملیات با اشتیاق حضور یافت.
وصیتنامه شهید اسماعیل سپهوند
او ساعتهای قبل از اعزام به عملیات را در وصیتنامهاش چنین توصیف میکند: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ مپندارید کسانیکه در راه خدا کشته میشوند مردهاند بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.
آفتاب غروب میکند و آهسته آهسته پایین میآید و دشت خوزستان را به تاریکی میگرایاند در زیر چادرها شور و غوغای به خصوصی را فرا گرفته. از هر گوشه صدای سوز دعا و تلاوت قرآن به گوش میخورد آمبولانسها با جامه گلآلود به ستون ایستادهاند. لحظه وداع فرا رسیده، در بین بچهها گفت و شنود از عملیات است. همه برای آخرین لحظات یکدیگر را در بغل میگیرند و گریه میکنند، بچهها چهره عجیبی دارند، آری عملیات امشب شروع میشود. همه تجهیزات را بسته و آماده برای نبردی سخت هستند. آفتاب کمکم به افول میرسد و آفتاب هم رنگ سرخ به خود گرفته گویی که او هم شاید اطلاع از عملیات دارد و رنگ خون را به خود گرفته.
صدای آژیر آمبولانسها انسان را به یاد لحظات شهادت میاندازد. من هم در گوشهای از صحرای خوزستان در زیر یک چادر به افق دور دست مینگرم و به غروب خون رنگ خیره شدهام و با تکه کاغذی وصیت خود را آغاز میکنم…
اولاً من کوچکتر از آن هستم که بخواهم وظیفه شما امت مسلمان را در قبال این انقلاب بیان کنم ولی وظیفه است و باید انجام وظیفه کرد.
شما امت شهید پرور تکتک در قبال این انقلاب مسئول هستید و باید بدانید که این انقلاب با خون دهها هزار شهید به ثمر رسیده، و این انقلاب یک انقلاب الهی است و باید با جان و مال از این انقلاب پاسداری کنید. در مرحله اول با اتکاء به خدا و ایمانی راسخ با دشمنان انقلاب اسلامی تا سر حد شهادت بجنگید و نکند خدای ناکرده امام امت را مانند اهل کوفه تنها بگذارید و همواره رهنمودهای امام امت را سرلوحه کارهای خود قرار دهید و آنها را مدنظر داشته باشید. نکند دست بیعت را با امام قطع کنید. در مرحله دوم مسئله جنگ را جدی بگیرید، تا میتوانید با مال و انفاس جنگ را تا رفع فتنه در عالم ادامه دهید و کسانیکه طالب صلح هستند آنها را بشناسید و با آنها برخوردی قاطعانه داشته باشید زیرا صلح با کافر موجب از بین رفتن اسلام خواهد شد. مرحله سوم این منافقان گول خورده و خود فروخته را کاملاً شناسایی کنید و نگذارید با حرکات خائنانه خود به جمهوری اسلامی ضربه وارد کنند، نقشه آنان را نقش بر آب سازید.
در اینجا وصیتم به پدر و مادرم این است که ما از همان اول امانتی بودیم در دست شما حال اینکه باید این امانت را با رو سفیدی به صاحب اصلیاش همانا خدا پس دهید. من میبایست آخر بمیرم ولی چه بهتر مردن با عزت را انتخاب کردهام، پس تو ای مادرم میدانم از همان اوان کودکی تا حالا چهقدر زحمت برای من کشیدی ولی من خودم میدانم که هیچگاه نمیتوانم زحمات شما را تلافی کنم ولی این تویی که باید این همه زحمات خودت را بر من حلال کنی، و وقتی من آمدم شما راضی نبودید و خیلی هم ناراحت شدید و من نتوانستم که لحظهای با شما حرف بزنم از این بیادبی مرا ببخشید.
مادر میدانم هر وقت که خبر شهادت مرا به تو برسانند بسیار ناراحت میشوید ولی برای شهادت یک شهید نباید ناراحت شد.
مادر تو را قسم میدهم به فاطمه زهرا (س) اگر میخواهی که روح مرا نیازاری در مرگ من شیون نکن، جامه سیاه نپوش…
در آخر وصیتم به شما خانواده گرامی؛ هر کدام از من کوچکترین قصوری یا بیادبی دیدهاید به بزرگواری خودتان ببخشید. تمام فامیل و دوستان همچنین.»
نظر شما :